کنارم بمون

خط خطی های زهرا

سلام.من شاعریانویسنده نیستم بلکه حرفهایی که ذهنم رودرگیرکردن روبرروی کاغذمیارم.امیدوارم خط خطی های من یه روزی دوای دردخاطرات من بشن.

کنارم بمون

چشمامومیبندم کنارم بمون

دستاموبگیروبه یادم بمون

 

دلم گرفته ای مهربونم

گلم پژمرده عزیزه جونم

بیاکه بازم برات میخونم

قصه ی عشقوخودم میدونم

بیاکنارم که بیقرارم

جزتووعشقت یاری ندارم

اسیرراهم دل نگرونم

بی تووعشقت چه پریشونم

 

بیاکه عشقت آرامشم داد

صدای نازت نوازشم داد

 

بیاکه آروم بشه خیالم

بی توعزیزم هی بیقرارم

نفس ندارم خرابه حالم

بیاکه باتونفس میگیرم

 



نظرات شما عزیزان:

kjhhg
ساعت14:10---18 ارديبهشت 1393



مردی را زنی بود و بر آن عاشق بود.و یک چشم آن زن سپید بود. و شوی را از آن عیب خبر نبود.


چون روزگار بر آمد و مرد مراد خویش بسیار از آن زن بیافت و عشق کم گشت.سپیدی بدید.


زن را گفت: آن سپیدی در چشم تو از کی پدیدآمد؟


گفت:از آن زمان که محبت ما در دل تو نقصان گرفت.




حمید
ساعت13:42---18 ارديبهشت 1393
زن دوستی غریب

مردی زنی خواست. پیش از آنکه زن به خانه شوهر آید.او را آبله آمد و یکی چشم وی خلل شد. مرد چو آن بشنیدگفت: مرا چشم درد آمد. و پس از آن گفت : نابینا شدم.

آن زن را به خانه وی آوردند و بیست سال با آن زن بود. آنگاه زن بمرد. مرد چشم باز کرد.

گفتند: این چه حال است؟

گفت: خویشتن نابینا ساخته بودم تا آن زن از من اندوهگین نشود.

گفتند: تو بر همه جوانمردان سبقت کردی



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, ساعت 22:44 توسط زهراامینی |